دوباره از نو انگار آتشی شعله می کشد.
تو به خاطر نمی آوری.
ولی اینجا بوده ام.
سال ها گذشته است.
اینجا برای تو نوشتم.
باز هم می نویسم.
نمی دانم کجایی.
نمی دانم چگونه پیدایت کنم.
اما دوباره می نویسم.
نمی توانم از یاد ببرم.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 33
و من
همچنان بر جای ایستاده ام.
این فانوس
خیال خاموش شدن ندارد.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 32
سردرگم در پیچ و خم مغموم پاییز
با اجاق به خاکستر نشسته ی خاطرات
دل یخ زده ام را گرم می کنم.
هیچ چیز بازنخواهد گشت.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 38
نیم مرده ات
چشم دوختم
که دیگر هیچ نمی بینم.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 36
نکند بمیرم،
پیش از آنکه بخوانی!
نمی دانی.
نمی دانی.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 43
خسته شدم.
کاش بوی دستانم،
به مشامت می رسید.
اینچنین خاک آلودم.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 54
بیا جانم را با خود ببر.
دیگر چیزی از آن باقی نمانده.
همه اش مال تو.
به تو بخشیدم.
جانم را.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 46
سال ها گذشته است.
من همچنان
همانجا ایستاده ام.
خشک و بی رمق.
اما
تو در من آواز می خوانی.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 34
بهار تا بهار،
سبز نشدی،
من پاییز مانده ام.
311...برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 31
که دیگر ،
در باورمان
هیچ حقیقتی نمی نشیند.
برچسب : نویسنده : birangiha بازدید : 53